مسئلة آغاز از دیدگاه کیهانشناسی نوین و حکمت متعالیه
کیهانشناسی بهمعنای عام آن، مطالعه و بررسی جهان طبیعت در مقیاس بزرگ است. کیهانشناسی نوین، رشتهای است علمی و عمدتاً وابسته به فیزیک و اخترشناسی که به بررسی جهان ـ بهسان یک کلــ میپردازد. مسألة آغاز کیهان، از جمله مسائل کیهانشناسی نوین است. حضور گرایشهای فلسفی و متافیزیکی در میان متخصصان برجستة کیهانشناسی جدید، امری جدی است. بسیاری از اهل الهیات و فلسفه در عالم مسیحیت به نظریة انفجار بزرگ توجه شایان کردند و آن را مؤید دیدگاههای کتاب مقدس دانستند. باید گفت با توجه به زمینههای متافیزیکی و الهیاتی که این مبحث داراست، حضور مناسب و سنجیدة معارف و حکمت اسلامی میتواند نقش مؤثری در حل مشکلات آن ایفا کند.
اخترشناسی دیرزمانی معتقد به جهانی ثابت و ایستا بود، اما کشف این حقیقت که جهان در حال انبساط است، موجب طرد کامل تصور ایستایی جهان و احراز انبساط عمومی کیهان گردید. در این زمینه، نظریة حالت پایدار و تصویر جهان ایستا، هردو در گروه منکران تحول جهانی قرار میگیرند و نظریة انفجار بزرگ در گروه مقابل جای خواهد داشت. کیهانشناسی انفجار بزرگ، جهان را با یک «آغاز» تصویر میکند: کل کیهان از پس تکینگی آغازین و بهسان یک انفجار مهیب و ناگهانی پدیدار گشته است. از آنجا که تمام قوانین فیزیکی ما بروفق فضا و زمان تنسیق یافتهاند، نمیتوان انتظار داشت که این قوانین در نقطهای که فضا و زمان تحقق ندارند امکانپذیر باشند. البته نظریة انفجار بزرگ محدودیتهایی دارد، اما فعلاً هیچ مخالفت اساسی با آن مطرح نیست. یک روایت از مدل انفجار بزرگ، فرضیة جهان نوسانی است. نظریة تورمی، مدل تورم آشوبناک و کیهانشناسی کوانتومی، روایتهای دیگری از مدل انفجار بزرگ بهشمار میآیند.
اگر بخواهیم دیدگاه حکمت متعالیه را دربارة آغاز کیهان به دست آوریم، باید به مواضعی که مسألة حدوث عالم در آنها مورد بحث قرار گرفته است توجه کنیم. این مسأله امری مهم در نزد اندیشمندان اسلام است. اصل حدوث عالم و مسبوقیت آن به نیستی مورد اتفاق متکلمان و فلاسفه است، اما اختلاف در تصویر و تفسیر آن پدید میآید. متکلمان تصویری زمانی از حدوث عالم ارائه میکنند و از حدوث عالم، اثبات وجود خدا را نتیجه میگیرند. حکما برخلاف متکلمان، اثبات وجود خداوند را مبتنی بر حدوث زمانی عالم نمیدانند و عالم طبیعت را فعل ازلی و غیرمنقطع خداوند تلقی میکنند و در تشریح صفات ربوبی و نظام طبیعت، از قدم و ازلیت عالم سخن میگویند. در مشرب حکمت متعالیه، طبیعتشناسی نوینی شکل گرفته است. اساس این تحول نیز ارائه و اثبات حرکت جوهری است. هر موجود طبیعی در عمل و گوهر ذات خویش در هر لحظه حادث است. پس عالم طبیعت نیز هرلحظه حادث زمانی است. پس از ارائة نظریة انفجار بزرگ، برخی ادعا کردند که عقیدة آفرینش از عدم بهوسیلة این نظریه تأیید میشود. حکمت متعالیه با این رویکردِ تأیید مستقیم موافق نیست. در حکمت متعالیه، حدوث عالم طبیعت بهمعنای توانمندی زمانی آن نیست و آفرینش همیشگی است و در هیچ کرانهای بهپایان نمیرسد. در این عرصه، بیشتر صاحبنظران معتقدند که درخصوص عقیده به آفرینش، موضع الهیات در قبال نظریة انفجار بزرگ و آغاز کیهان به موضعی بیطرفانه نزدیکتر است. عدهای نیز به رویکرد هماهنگی میان کیهانشناسی جدید و الهیات معتقدند. میتوان گفت که ابراز موضع بیطرفی چندان با مشرب حکمت متعالیه نمیخواند. مفاد نظریة انفجار بزرگ بر فرض دلالت بر آغاز زمانی جهان، با مؤدای تبیینهای حکمت متعالیه شباهت ندارد. البته نظریة انفجار بزرگ بر آنچه اصطلاحاً «لحظة خلقت» نامیده میشود دلالت نمیکند و بنابراین مفاد این نظریه با قاعدة «عدم انقطاع فیض الهی» منافات ندارد. در مجموع میتوان گفت بهتر است هدف اصلی از ساختن گزارههای کمکی، تأیید یا ابطال از طریق کیهانشناسی نوین نباشد، بلکه تدوین آنها به قصد تبیین متقابل و دستیابی به فروعات جدید صورت گیرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ